لطفاًً برای استفاده از خدمات ویراویراست، از رایانه وارد وب‌سایت شوید.

زبان فارسی در دورۀ میانه

همان‌طورکه در بحث دوره‌های زمانی زبان‌های ایرانی در مقالۀ پیشینۀ زبان فارسی بیان شد، زبان‌های ایرانی به‌صورت قراردادی به سه دوره تقسیم شده است: دورۀ ایرانی باستان، ایرانی میانه و ایرانی نو. در وب‌سایت ویراویراست با ریشه و تاریخ زبان شیرین فارسی آشنا می‌شوید.
زبان فارسی در دورۀ میانه

زبان فارسی در دورۀ میانه

همان‌طورکه در بحث دوره‌های زمانی زبان‌های ایرانی در مقالۀ پیشینۀ زبان فارسی بیان شد، زبان‌های ایرانی به‌صورت قراردادی به سه دوره تقسیم شده است: دورۀ ایرانی باستان، ایرانی میانه و ایرانی نو. برای آشنایی بیشتر به مقاله‌های پیشینۀ زبان فارسی، ساختار زبان فارسی، زبان فارسی باستان، خط میخی فارسی باستان و زبان اوستایی مراجعه کنید.
در دورۀ میانه، زبان اوستایی که زبان دینی زردشتیان بوده، رواج داشته و زبان‌های فارسی باستان، اکدی (بابلی)، عیلامی و آرامی که زبان‌های رسمی دولت هخامنشی بوده‌اند، از رسمیت می‌افتند و جای آن‌ها را زبان یونانی می‌گیرد. زبان یونانی تا زمان بلاش اول اشکانی (سلطنت از 51 تا 77 یا 78 میلادی) در ایران رسمیت داشته و به‌عنوان زبانی از زبان‌های رسمی ایران به کار می‌رفته است.
از برخی از زبان‌های ایرانی دورۀ میانه آثار مختلفی بر جای مانده است. این زبان‌ها به دلیل شباهت‌های دستوری که دارند، به دو گروه تقسیم شده‌اند:

1. گروه ایرانی میانۀ شرقی

2. گروه ایرانی میانۀ غربی

گروه ایرانی میانۀ شرقی، زبان‌های بلخی، سکایی، سغدی و خوارزمی را در بر می‌گیرد و گروه ایرانی میانۀ غربی، زبان‌های فارسی میانه و پهلوی اشکانی را شامل می‌شود. زبان‌های شرقی را از آن رو شرقی نامیده‌اند که منشأ آن‌ها شرق ایران است و زبان‌های غربی را به این دلیل غربی گفته‌اند که منشأ آن‌ها غرب ایران بوده است. از زبان‌های مادی و اوستایی که در دورۀ باستان رایج بوده است، در دورۀ میانه، زبانی منشعب نشده و چگونگی از میان رفتن آن‌ها نامعلوم است.

در بخش مقاله‌های وب‌سایت ویراویراست دانش خود را دربارۀ زبان فارسی افزایش دهید.

اکنون به شرح مختصری از دو گروه بالا می‌پردازیم:

1. گروه ایرانی میانۀ شرقی

بلخی

«بلخی» زبان قدیم «بلخ» بوده است. «بلخ» در زمان هخامنشیان استانی از شاهنشاهی هخامنشی بوده و پس از آن‌ها، یونانیان بر بلخ حکومت کردند. در قرن دوم پیش از میلاد مسیح، قبیله‌های سکایی و تخاری از ترکستان چین به سرزمین بلخ هجوم آوردند و آنجا را تصرف کردند و این سرزمین نام دومی به خود گرفت که همان «تخارستان» است. از میان قبیله‌های سکایی و تخاری سلسله‌های محلی به وجود آمدند که یکی از معروف‌ترین آن‌ها «کوشانیان» است. کوشانیان سرزمینی را که امروزه «افغانستان» نامیده می‌شود، در تصرف داشتند. کوشانیان از خط یونانی برای نوشتن زبان محلی خود استفاده کردند که به «الفبای تخاری» معروف شده است. از زبان بلخی در دورۀ باستان و جدید، اثری به دست نیامده است.

سکایی

از زبان سکاهای مشرق در دورۀ میانه آثار زیادی به دست آمده است که متعلق به قرن هفتم تا دهم میلادی هستند. این آثار به قلم‌های مختلفی از الفبای براهمی نوشته شده‌اند که برای نوشتن سکایی متناسب شده بودند. الفبای براهمی را سکاها از هندی‌ها و هندی‌ها نیز از آرامی‌ها گرفته بودند. الفبای براهمی از چپ به راست نوشته می‌شده و الفبایی است که به اصطلاح آن را هجایی می‌نامند (یعنی الفبایی که در آن صامت‌ها با یک مصوت به کار می‌روند؛ مانند الفبای فارسی باستان).
آثار به‌دست‌آمده از سکایی به دو گویش نوشته شده است: گویشی که قدیم‌تر است، در نوشته‌های کشف‌شده از تمشق (Tumšuq) و مرتق (murtuq) به کار رفته و گویشی که جدیدتر است، در نوشته‌های یافت‌شده از ختن به کار رفته است که این زبان را «ختنی» نامیده‌اند.

سغدی

زبان «سغدی» زبان سرزمین «سغد» بوده است. مرکز سغد «سمرقند» و شهر مهم آن «بخارا» بوده است. سغد در زمان هخامنشیان جزئی از امپراتوری هخامنشیان بوده و بعد از اسلام در زمان سامانیان مرکز زبان و ادبیات فارسی شده است. از زبان سغدی در دورۀ باستان اثری به جای نمانده است؛ اما در دورۀ میانه آثار نسبتاً زیادی به دست آمده است. زبان سغدی تا قرن چهارم هجری در سغد رایج بوده؛ اما پس از آن جای خود را به فارسی داده است. امروزه زبان «یغنابی» که در درۀ «یغناب» رواج دارد، بازماندۀ زبان سغدی است.

خوارزمی

«خوارزمی» زبان قدیم «خوارزم» بوده است که تا زمان مغول در خوارزم رواج داشته و از آن پس از میان رفته و جای خود را به «ازبکی» داده است. خوارزم که اکنون بخشی از آن جزء ازبکستان و بخش دیگر آن جزء ترکمنستان است. برخی معتقدند میهن اصلی ایرانیان خوارزم بوده است. خوارزم نیز در زمان هخامنشیان جزء امپراتوری هخامنشیان محسوب می‌شده است. از زبان خوارزمی در دورۀ باستان اثری در دست نیست و آثار باقی‌مانده مربوط به دورۀ میانه است.
 

در وب‌سایت ویراویراست با ریشه و تاریخ زبان شیرین فارسی آشنا می‌شوید.

2. گروه ایرانی میانۀ غربی

پهلوی اشکانی

پهلوی اشکانی، زبان منطقۀ «پهله» بوده است و شامل خراسان، مازندران و بخشی از جنوب ترکمنستان امروزی می‌شده است. «پهله» استانی از شاهنشاهی هخامنشی بوده است. در زمان داریوش بزرگ، پدرش «ویشتاسپ» شهربان پهله بوده است. اشک اول از همین منطقه قیام کرده و موفق شده است به حکومت یونانیان خاتمه دهد و دولت اشکانیان را تأسیس کند که از سال 247 پیش از میلاد مسیح تا سال 224 میلادی دوام بیاورد. از زبان پهلوی اشکانی در دورۀ باستان اثری بر جای نمانده است و آثار برجای‌مانده متعلق به دورۀ میانه است.

mailاز زبان پهلوی اشکانی سه نوع اثر به سه الفبا بر جای مانده است:

1) آثاری که به الفبای پهلوی اشکانی نوشته شده‌اند. الفبای پهلوی اشکانی از الفبای آرامی اقتباس شده است. این نوع الفبا از راست به چپ نوشته می‌شده و حرف‌های آن نیز جدا از هم نوشته می‌شده است.
2) آثاری که به الفبای فارسی میانۀ کتابی نوشته شده‌اند.
3) آثاری که به الفبای مانوی نوشته شده‌اند.

فارسی میانه

«فارسی میانه» ادامۀ زبان فارسی باستان است؛ این زبان در دورۀ ساسانی زبان رسمی ایران بوده است. از این زبان چهار نوع اثر به چهار الفبای مختلف به جای مانده است:

1)      کتیبه‌های شاهان و رجال ساسانی

این کتیبه‌ها به الفبای گرفته‌شده از آرامی نوشته شده‌اند. این الفبا از راست به چپ نوشته می‌شده و حرف‌های آن جدا از یکدیگر نوشته می‌شد. به زبانی که کتیبه‌های فارسی میانه بدان نوشته شده «فارسی میانۀ کتیبه‌ای» می‌گویند.

2)     زبور پهلوی

در دورۀ ساسانیان، مسیحیان ایران کتاب‌هایی به فارسی میانه نوشته و یا کتاب‌های دینی خود را ترجمه کرده بودند. از نوشته‌ها و ترجمه‌های آن‌ها فقط ترجمۀ فارسی میانۀ بخشی از «زبور» همراه با نوشته‌های مانوی به دست آمده است. الفبایی که زبور پهلوی به آن نوشته شده، حدفاصل میان الفبای فارسی میانۀ کتیبه‌ای و فارسی میانۀ زردشتی است. این الفبا نیز از راست به چپ نوشته می‌شده است.

3)    فارسی میانۀ زردشتی

به زبانی که آثار زردشتیان به آن نوشته شده «فارسی میانۀ زردشتی»، «فارسی میانۀ کتابی» یا «پهلوی زردشتی» و «پهلوی کتابی» می‌گویند. آثار زردشتیان به الفبایی نوشته شده که از اصل آرامی گرفته شده و از راست به چپ نوشته می‌شده است.

آثار فارسی میانه زردشتی خود به سه دسته تقسیم می‌شوند:
الف) ترجمه‌های فارسی میانه از اوستا. علمای زردشتی در دورۀ ساسانیان برای آنکه مردم ایران بتوانند اوستا را بخوانند و بفهمند، آن را به زبان زندۀ آن دوران یعنی فارسی میانه ترجمه کردند. ترجمه و تفسیر اوستا به فارسی میانه «زند» نامیده می‌شود.
ب) متن‌های دینی فارسی میانه. این بخش شامل کتاب‌هایی می‌شود که در مورد موضوعات دینی، به فارسی میانه نوشته شده‌اند.
ج‌)    متن‌های غیر دینی فارسی میانه.
ح‌)    آثار مربوط به دین مانی. آثار مربوط به دین مانی از منطقۀ ترفان به دست آمده است. این آثار به الفبای مانوی نوشته شده است. زبانی که در نوشتۀ مانویان به کار رفته «فارسی میانۀ ترفانی»، «فارسی میانۀ مانوی» یا «فارسی مانوی» نامیده‌اند.
✍️ به کوشش شیما صدیقی
📚 کتابنامه:
📖 ابوالقاسمی، محسن، 1384، تاریخ زبان فارسی، تهران: سمت.

زبان فارسی در دورۀ میانه

زبان فارسی در دورۀ میانه

زبان فارسی در دورۀ میانه

همان‌طورکه در بحث دوره‌های زمانی زبان‌های ایرانی در مقالۀ پیشینۀ زبان فارسی بیان شد، زبان‌های ایرانی به‌صورت قراردادی به سه دوره تقسیم شده است: دورۀ ایرانی باستان، ایرانی میانه و ایرانی نو. برای آشنایی بیشتر به مقاله‌های پیشینۀ زبان فارسی، ساختار زبان فارسی، زبان فارسی باستان، خط میخی فارسی باستان و زبان اوستایی مراجعه کنید.
در دورۀ میانه، زبان اوستایی که زبان دینی زردشتیان بوده، رواج داشته و زبان‌های فارسی باستان، اکدی (بابلی)، عیلامی و آرامی که زبان‌های رسمی دولت هخامنشی بوده‌اند، از رسمیت می‌افتند و جای آن‌ها را زبان یونانی می‌گیرد. زبان یونانی تا زمان بلاش اول اشکانی (سلطنت از 51 تا 77 یا 78 میلادی) در ایران رسمیت داشته و به‌عنوان زبانی از زبان‌های رسمی ایران به کار می‌رفته است.
از برخی از زبان‌های ایرانی دورۀ میانه آثار مختلفی بر جای مانده است. این زبان‌ها به دلیل شباهت‌های دستوری که دارند، به دو گروه تقسیم شده‌اند:

1. گروه ایرانی میانۀ شرقی

2. گروه ایرانی میانۀ غربی

گروه ایرانی میانۀ شرقی، زبان‌های بلخی، سکایی، سغدی و خوارزمی را در بر می‌گیرد و گروه ایرانی میانۀ غربی، زبان‌های فارسی میانه و پهلوی اشکانی را شامل می‌شود. زبان‌های شرقی را از آن رو شرقی نامیده‌اند که منشأ آن‌ها شرق ایران است و زبان‌های غربی را به این دلیل غربی گفته‌اند که منشأ آن‌ها غرب ایران بوده است. از زبان‌های مادی و اوستایی که در دورۀ باستان رایج بوده است، در دورۀ میانه، زبانی منشعب نشده و چگونگی از میان رفتن آن‌ها نامعلوم است.

در بخش مقاله‌های وب‌سایت ویراویراست دانش خود را دربارۀ زبان فارسی افزایش دهید.

اکنون به شرح مختصری از دو گروه بالا می‌پردازیم:

1. گروه ایرانی میانۀ شرقی

بلخی

«بلخی» زبان قدیم «بلخ» بوده است. «بلخ» در زمان هخامنشیان استانی از شاهنشاهی هخامنشی بوده و پس از آن‌ها، یونانیان بر بلخ حکومت کردند. در قرن دوم پیش از میلاد مسیح، قبیله‌های سکایی و تخاری از ترکستان چین به سرزمین بلخ هجوم آوردند و آنجا را تصرف کردند و این سرزمین نام دومی به خود گرفت که همان «تخارستان» است. از میان قبیله‌های سکایی و تخاری سلسله‌های محلی به وجود آمدند که یکی از معروف‌ترین آن‌ها «کوشانیان» است. کوشانیان سرزمینی را که امروزه «افغانستان» نامیده می‌شود، در تصرف داشتند. کوشانیان از خط یونانی برای نوشتن زبان محلی خود استفاده کردند که به «الفبای تخاری» معروف شده است. از زبان بلخی در دورۀ باستان و جدید، اثری به دست نیامده است.

سکایی

از زبان سکاهای مشرق در دورۀ میانه آثار زیادی به دست آمده است که متعلق به قرن هفتم تا دهم میلادی هستند. این آثار به قلم‌های مختلفی از الفبای براهمی نوشته شده‌اند که برای نوشتن سکایی متناسب شده بودند. الفبای براهمی را سکاها از هندی‌ها و هندی‌ها نیز از آرامی‌ها گرفته بودند. الفبای براهمی از چپ به راست نوشته می‌شده و الفبایی است که به اصطلاح آن را هجایی می‌نامند (یعنی الفبایی که در آن صامت‌ها با یک مصوت به کار می‌روند؛ مانند الفبای فارسی باستان).
آثار به‌دست‌آمده از سکایی به دو گویش نوشته شده است: گویشی که قدیم‌تر است، در نوشته‌های کشف‌شده از تمشق (Tumšuq) و مرتق (murtuq) به کار رفته و گویشی که جدیدتر است، در نوشته‌های یافت‌شده از ختن به کار رفته است که این زبان را «ختنی» نامیده‌اند.

سغدی

زبان «سغدی» زبان سرزمین «سغد» بوده است. مرکز سغد «سمرقند» و شهر مهم آن «بخارا» بوده است. سغد در زمان هخامنشیان جزئی از امپراتوری هخامنشیان بوده و بعد از اسلام در زمان سامانیان مرکز زبان و ادبیات فارسی شده است. از زبان سغدی در دورۀ باستان اثری به جای نمانده است؛ اما در دورۀ میانه آثار نسبتاً زیادی به دست آمده است. زبان سغدی تا قرن چهارم هجری در سغد رایج بوده؛ اما پس از آن جای خود را به فارسی داده است. امروزه زبان «یغنابی» که در درۀ «یغناب» رواج دارد، بازماندۀ زبان سغدی است.

خوارزمی

«خوارزمی» زبان قدیم «خوارزم» بوده است که تا زمان مغول در خوارزم رواج داشته و از آن پس از میان رفته و جای خود را به «ازبکی» داده است. خوارزم که اکنون بخشی از آن جزء ازبکستان و بخش دیگر آن جزء ترکمنستان است. برخی معتقدند میهن اصلی ایرانیان خوارزم بوده است. خوارزم نیز در زمان هخامنشیان جزء امپراتوری هخامنشیان محسوب می‌شده است. از زبان خوارزمی در دورۀ باستان اثری در دست نیست و آثار باقی‌مانده مربوط به دورۀ میانه است.
 

در وب‌سایت ویراویراست با ریشه و تاریخ زبان شیرین فارسی آشنا می‌شوید.

2. گروه ایرانی میانۀ غربی

پهلوی اشکانی

پهلوی اشکانی، زبان منطقۀ «پهله» بوده است و شامل خراسان، مازندران و بخشی از جنوب ترکمنستان امروزی می‌شده است. «پهله» استانی از شاهنشاهی هخامنشی بوده است. در زمان داریوش بزرگ، پدرش «ویشتاسپ» شهربان پهله بوده است. اشک اول از همین منطقه قیام کرده و موفق شده است به حکومت یونانیان خاتمه دهد و دولت اشکانیان را تأسیس کند که از سال 247 پیش از میلاد مسیح تا سال 224 میلادی دوام بیاورد. از زبان پهلوی اشکانی در دورۀ باستان اثری بر جای نمانده است و آثار برجای‌مانده متعلق به دورۀ میانه است.

mailاز زبان پهلوی اشکانی سه نوع اثر به سه الفبا بر جای مانده است:

1) آثاری که به الفبای پهلوی اشکانی نوشته شده‌اند. الفبای پهلوی اشکانی از الفبای آرامی اقتباس شده است. این نوع الفبا از راست به چپ نوشته می‌شده و حرف‌های آن نیز جدا از هم نوشته می‌شده است.
2) آثاری که به الفبای فارسی میانۀ کتابی نوشته شده‌اند.
3) آثاری که به الفبای مانوی نوشته شده‌اند.

فارسی میانه

«فارسی میانه» ادامۀ زبان فارسی باستان است؛ این زبان در دورۀ ساسانی زبان رسمی ایران بوده است. از این زبان چهار نوع اثر به چهار الفبای مختلف به جای مانده است:

1)      کتیبه‌های شاهان و رجال ساسانی

این کتیبه‌ها به الفبای گرفته‌شده از آرامی نوشته شده‌اند. این الفبا از راست به چپ نوشته می‌شده و حرف‌های آن جدا از یکدیگر نوشته می‌شد. به زبانی که کتیبه‌های فارسی میانه بدان نوشته شده «فارسی میانۀ کتیبه‌ای» می‌گویند.

2)     زبور پهلوی

در دورۀ ساسانیان، مسیحیان ایران کتاب‌هایی به فارسی میانه نوشته و یا کتاب‌های دینی خود را ترجمه کرده بودند. از نوشته‌ها و ترجمه‌های آن‌ها فقط ترجمۀ فارسی میانۀ بخشی از «زبور» همراه با نوشته‌های مانوی به دست آمده است. الفبایی که زبور پهلوی به آن نوشته شده، حدفاصل میان الفبای فارسی میانۀ کتیبه‌ای و فارسی میانۀ زردشتی است. این الفبا نیز از راست به چپ نوشته می‌شده است.

3)    فارسی میانۀ زردشتی

به زبانی که آثار زردشتیان به آن نوشته شده «فارسی میانۀ زردشتی»، «فارسی میانۀ کتابی» یا «پهلوی زردشتی» و «پهلوی کتابی» می‌گویند. آثار زردشتیان به الفبایی نوشته شده که از اصل آرامی گرفته شده و از راست به چپ نوشته می‌شده است.

آثار فارسی میانه زردشتی خود به سه دسته تقسیم می‌شوند:
الف) ترجمه‌های فارسی میانه از اوستا. علمای زردشتی در دورۀ ساسانیان برای آنکه مردم ایران بتوانند اوستا را بخوانند و بفهمند، آن را به زبان زندۀ آن دوران یعنی فارسی میانه ترجمه کردند. ترجمه و تفسیر اوستا به فارسی میانه «زند» نامیده می‌شود.
ب) متن‌های دینی فارسی میانه. این بخش شامل کتاب‌هایی می‌شود که در مورد موضوعات دینی، به فارسی میانه نوشته شده‌اند.
ج‌)    متن‌های غیر دینی فارسی میانه.
ح‌)    آثار مربوط به دین مانی. آثار مربوط به دین مانی از منطقۀ ترفان به دست آمده است. این آثار به الفبای مانوی نوشته شده است. زبانی که در نوشتۀ مانویان به کار رفته «فارسی میانۀ ترفانی»، «فارسی میانۀ مانوی» یا «فارسی مانوی» نامیده‌اند.
✍️ به کوشش شیما صدیقی
📚 کتابنامه:
📖 ابوالقاسمی، محسن، 1384، تاریخ زبان فارسی، تهران: سمت.